آداب بیت‌الخلا

آداب بیت‌الخلا

چون خواستى به نماز رو کنى، ولى به رفتن به بیت الخلاء نیازمندى، پس به آن‏ ابتدا کن، و آداب آن بسیار است، و پاره‏اى از آن به طور اختصار این است که پاى چپ را وقت وارد شدن مقدّم بدارى و بگویى:

بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الرِّجْسِ النَّجِسِ الْخَبیثِ الْمُخْبِثِ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ.

به نام خدا و به وسیله خدا، پناه مى‏برم به خدا از پلید، ناپاک، آلوده، شیطان رانده شده

چون لباس به یک سو قرار دادى به نام خدا مى‏گویى، و واجب در این حال، بلکه در تمام حالات، پوشاندن عورت‏ از بیننده محترم است. و در این حال به طرف قبله، و پشت به قبله نشستن حرام مى‏باشد، و مستحبّ است در حال‏ قضاى حاجت بگویى:

اَللّهُمَّ اَطْعِمْنى طَیِّبا فى عافِیَةٍ وَاَخْرِجْهُ مِنّى خَبیثا فى عافِیَةٍ

خدا در تندرستى کامل غذاى پاک به من بخوران، و در سلامت کامل، آن را از من، ناپاک خارج کن

و زمانی که بر آنچه از تو دفع شد. نگاهت افتاد بگو:

اَللّهُمَّ ارْزُقْنِى الْحَلالَ وَجَنِّبْنِى الْحَرامَ

خدایا حلال روزى‏ام فرما، و از حرام برکنارم دار

چون خواستى از بول تطهیر کنى، اول استبراء مى‏نمایى، سپس دعاى رؤیت آب را مى‏خوانى

اَلْحَمْدُ للهِ الَّذى جَعَلَ الْمآءَ طَهُورا وَلَمْ یَجْعَلْهُ نَجِسا

ستایش خداى را که آب را پاک‏کننده قرار داد، و آن را ناپاک‏ نگرداند

و در وقت طهارت از بول مى‏گویى

اَللّهُمَّ حَصِّنْ فَرْجى وَاَعِفَّهُ وَاسْتُرْ عَوْرَتى وَحَرِّمْنى عَلَى النّارِ

خدایا عضو جنسى‏ام را از گناه نگاهدار، و آن را عفیف گردان، و عورتم را بپوشان، و آتش را بر من حرام‏ کن

و چون از جاى خود برخاستى، دست راست را بر شکم خود مى‏کشى و مى‏گویى:

اَلْحَمْدُ للهِ الَّذى اَماطَ عَنِّى الاَْذى وَهَنَّاَنى طَعامى وَشَرابى وَعافانى مِنَ الْبَلْوى

ستایش خداى را، که آزار را از من دور ساخت، و خوراک و نوشیدنى‏ام را بر من گوارا نمود، و از بلا به سلامتم داشت

آن‏گاه با مقدّم نمودن پاى راست بر پاى چپ از انجا بیرون مى‏آیى، و این دعا را مى‏خوانى:

اَلْحَمْدُ للهِ الَّذى عَرَّفَنى لَذَّتَهُ وَاَبْقى فى جَسَدى قُوَّتَهُ وَاَخْرَجَ عَنّى اَذاهُ یا لَها نِعْمَةً یا لَها نِعْمَةً یا لَها نِعْمَةً لا یَقْدِرُ الْقادِرُونَ قَدْرَها.

ستایش خداى را، که لذّت غذا را به من شناساند، و نیروى آن را در پیکرم باقى گذاشت، و آزارش را از من بیرون کرد، وه که چه نعمتى، وه که چه نعمتى، سنجش گران توان سنجیدن آن‏ را ندارد